عید فطر 92
پدر بزرگم شب عید زنگ زد و مارو همراه خاله هام و داییم به خونشون برای ناهار عید فطر دعوت کرد. ما هم قبول کردیم و برای ناهارم کباب کوبیده خوردیم که همش از سیخ ریخت و دوباره تو ماهیتابه سرخ کرد خاله سوری و خوردیم ولی خیلی خوشمزه شده بود. تازه شامم رفتیم پارک کوهسار جوجه کباب خوردیم. راستی نیکا هم چند بار موهای منو کشید که من حسابی گریه کردم ...
نویسنده :
مامان لیلا
4:43