کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

شازده کیان

عید فطر 92

پدر بزرگم شب عید زنگ زد و مارو همراه خاله هام و داییم به خونشون برای ناهار عید فطر دعوت کرد. ما هم قبول کردیم و برای ناهارم کباب کوبیده خوردیم که همش از سیخ ریخت و دوباره تو ماهیتابه سرخ کرد خاله سوری و خوردیم ولی خیلی خوشمزه شده بود.  تازه شامم رفتیم پارک کوهسار جوجه کباب خوردیم. راستی نیکا هم چند بار موهای منو کشید که من حسابی گریه کردم   ...
19 مرداد 1392

14 ماهگی من

من توی 14 ماهگی یاد گرفته بودم که هر موقع مامانم میگفت کیان میخوام ازت عکس بگیرم قیافمو اینجوری میکردم.       ...
19 مرداد 1392

ماه رمضان 91

مامانیم و بابایم تصمیم گرفتند عمه هام و برای افطار دعوت کنند من ٤ ماهه بودم و خیلی پسر خوبی بودم که مامانم نزدیک ٢٠ نفر مهمان دعوت کردو من هم اصلا اذیت نکردم ولی برای افطار من رفتم خونه دایی مهدیم تا مامانم از مهمونا بهتر پذیرایی کنه و من ساعت نه اومدم کلی ذوق کردم. ماه رمضان سال 92 ما فقط خونه پدر بزرگم و خاله سوریم رفتیم. آخه اصلا هیچ کس دیگه ای مارو دعوت نکرد البته بگم فقط مامان لیلام روزه میگیره. ...
19 مرداد 1392

آتلیه

من اینجا تقریبا ٩ ماهه بودم که رفتم آتلیه و عکس انداختم البته چون من صبح ها دیر بیدار می شم و مامانم هم منو یکم زود بیدار کرد همچین خیلی سرحال نیستم ولی سعیمو کردم که بخندم . من تولد یک سالگیم رفتم شعبه دوم هایپر عکس انداختم. من و نیکا دختر خالم که خیلی هم دوسش دارم. من تولد یک سالگیم دوباره رفتم عکس انداختم آتلیه. ...
19 مرداد 1392

تولد یک سالگیم

تولد یک سالگیمو و من با نیکا دختر خالم گرفتیم تو خونمون خیلی خوش گذشت چون کلی کیکمون و بهم ریختیم همش رقصیدم تازه یه عالمه هم پول و کادو جمع کردم .      ...
16 مرداد 1392

من و بابایی جونم

من فقط شبها باباییمو میبینم چون بابام که صبح ها میره من خوابم البته من صبح ها دیر از خواب بیدار میشم.بخاطر همین وقتی باباییمو میبینم خیلی ذوق میکنم. ...
16 مرداد 1392

برج میلاد

من و بابام و مامانم تصمیم گرفتیم بریم برج میلاد یه روز عصر رفتیم و کلی بهمون خوش گذشت آخه تا بالای بالا رفتیم و من انقدر تو آسانسور شیشه خوردم که کلی کیف کردم بخاطر اینکه گوشم نگیره. ...
16 مرداد 1392

غذا خوردن

من خیلی غذا خوردن و دوست دارم ولی بگم که یه چند روزی هست که اصلا میلم به غذا نمیره نمیدونم شاید بخاطر دندونام باشه آخه من تند و تند دارم دندون در میارم. من اینجوری غذا میخورم شما چطوری؟ من بیشتر ریخت و پاش و کثیف کاری میکنم تا غذا بخورم. من خیلی علاقه ای به خوردن غذا ندارم.     ...
16 مرداد 1392

نوروز 92

 نوروز 92 هم تولد یک سالگیم بود و هم اولین نوروز را تجربه کردم البته با یه عالمه عیدی.سال خوبی بود ما تا هشتم عید تهران موندیم بعد از واکسن من هم رفتیم اردبیل. خیلی خوش گذشت. ...
15 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شازده کیان می باشد